۱۳۹۰ شهریور ۲۱, دوشنبه

جز خود ِ خدا؟

نیگا کردم و اون بابایی رُ دیدم
که «قانون» صداش میکنن.
داشت از ته خیابون
یه راس میاومد طرف من.
از سرم گذش که
یا خودم سرد و مرده وَلُو شدهم رو زمین
یا طرف زده کشتهتم
ــ یه قتل از درجهی سوم!
همین! ــ
گفتم: «آهای خداهه! اگه میتونی
منو از دسّ ِ این لندهور نجات بده
نذار له و لَوَردَهم کنه.» ــ
اما خدا از جاش جُم نخورد.
قانون چماقشو بالا برد
دنگی کوبید تو کلّهم و
بیدلیل و بونِه دَخلَمو اُوُرد.

اصلا نِمتونم سر در آرم
واس چی خدا
جلو وحشیگری ِ آجانا
طرف آدمو نمیگیره.
خودم که یه سیام و دس به دهن
سلاحییم ندارم که باش از پس ِ یارو برآم.
پس دیگه کی میتونه پشتیمو بکنه
جز خود ِ خدا؟


(لنگستن هيوز)

۱ نظر:

  1. سلام
    از قشنگی این سطر ها این حرف های چه قدر در اوج بلاغت قشنگ و تعریف و تمجیدهایی که گفتن نمی خواهند که بگذریم!
    اینی که نوشتی این آخر "لنگستن هیوز"این متنه واسه ایشونه؟!؟!؟!؟!
    د ِ آخه آدم اسم عجق وجق پشتت واستاده خدا اون چشاتو اگه وا کنی میبینی چرا که تو خود حجاب خودی لنگستن از میان برخیز...

    پاسخحذف